قصه های قرآنی

آمار مطالب

کل مطالب : 15
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 36
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 36
بازدید ماه : 36
بازدید سال : 55
بازدید کلی : 3235

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نواهایی از قرآن و آدرس alhanghoran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 36
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 3235
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

سوره قرآن ذکر روزهای هفته

اوقات شرعی دريافت کد قرآن آنلاين GET COD

.

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : میررسول
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1395
نظرات

 1- بهشتى كه حضرت آدم قبل از هبوط به زمين به طور موقت در آن ساكن شد، بهشت جاودان اخروى نبوده.
دليل براين كه آن بهشت، بهشت اخروى كه به عنوان پاداش انسان‏هاى مطيع وعده داده‏اند، نبوده است چند چیز است : 
اولاً بهشت اخروى (جنه ‏الخلد) جاودان و دائمى است. در آيات بسيارى بر جاودانه و دائمى بودن آن تأكيد شده و اين كه كسى كه وارد آن شود، هرگز خارج نخواهد شد (فرقان، آيه‏ى 15 / توبه، آيه‏ى 89 / هود، آيه‏ى 107 و فرقان، آيه‏ى 16).
ثانياً در بهشت اخروى، ابليس و وسوسه‏هاى شيطانى هرگز راه ندارد. در حالى كه آدم و حوا در آن بهشت فريب شيطان را خوردند: «فوسوس لهما الشيطان؛ شيطان آنان را وسوسه كرد» (اعراف، آيه‏ى 20).
«فدلّيهما بغرور؛ پس آن دو را فريب داد» (اعراف، آيه‏ى 22). همچنان كه آن بهشت، باغ دنيوى نيز نبوده است كه اولاً هم تعبير آيات قرآنى به «هبوط به زمين پس از عصيان» بر اين امر دلالت دارد (بقره، آيه‏ى 36 و 38 / اعراف، آيه‏ى 24 / طه). 
و هم رواياتى كه بر آسمانى بودن آن بهشت تأكيد كرده و آن را در مقابل ويژگى‏هاى زندگى دنيوى قرار داده با تفسير آن به باغ‏هاى دنيوى سازگار نيست«ان لك ان لاتجوع فيها و لاتعرى و انّك لاتظمأ فيها و لاتضحى»؛(طه، آيات 119 - 118).
4-اساساً از نظر قرآن کریم ، حضرت آدم (ع) برای زندگی در زمین خلق شده بود نه برای زندگی در بهشت ؛ بنا بر این ، اخراجی حقیقی در کار نبود ، بلکه از اوّل مقرّر بود که او به زمین بیاید و آمدن او نیز حتمی بود. خداوند متعال فرمود: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ ـــــــ (به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: « من قرار دهنده ی خلیفه ای هستم در زمين » . فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آيا كسى را در آن (زمین) قرار مى‏دهى كه فساد و خونريزى كند؟! در حالی که ما تسبيح و حمد تو را بجا مى‏آوريم، و تو را تقديس مى‏كنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقى را مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.» (بقره:30)
پس خداوند متعال قبل از خلقت آدم (ع) خبر داده بود که او را برای زندگی در زمین می آفریند نه برای زندگی در بهشت برزخی. امّا اینکه خداوند متعال ابتدا او را در بهشت برزخی قرار داد ، و از آنجا به زمین منتقل نمود ، حکمتهایی داشت که به برخی از آنها اشاره می شود.
1 ـ خداوند متعال آدم را در بهشت قرار داد تا مزّه ی بهشت را به او بچشاند ، تا بعد از هبوط به زمین ، همچنان مشتاق بهشت باشد ؛ و مشغول دنیا نگردد ؛ لذا حضرت آدم بعد از هبوط ، هیچگاه فریفته ی دنیا نشد و همواره می دانست که لذّات دنیا در قیاس با آنچه او قبلاً دیده ، هیچ است. خداوند متعال این کار را با تمام انبیاء و ائمه (ع) می کند ؛ یعنی نبی و امامی نیست که از طفولیّت دید برزخی او باز نباشد و بهشت برزخی را مشاهده ننماید ؛ لذا انبیاء و ائمه(ع) هیچگاه فریفته ی دنیا نمی شوند ؛ چون دنیا را در مقایسه با آنچه مشاهده می کنند ، بسیار ناچیز می یابند. برخی افراد عادی نیز بعد از طیّ طریق بندگی و راه یابی به بهشت برزخی ، دارای عصمت اکتسابی می شوند. 
ب ـ چون حضرت آدم (ع) اوّلین انسان بود لذا اطلاعی از تکلیف و عداوت و فریب و دروغ و امثال اینها نداشت. لذا خداوند متعال او را خارج از محدوده ی تکلیف شرعی قرار داده و تکلیفی ارشادی به وی نمود ، تا از این طریق معنی تکلیف ، وسوسه ، دروغ ، فریب ، محرومیّت در اثر ترک طاعت و امثال آنها را عملاً به او آموزش دهد ؛ به تعبیر دیگر ، خداوند متعال کنکوری آزمایشی از آدم (ع) گرفت تا برای کنکور حقیقی آمادگی لازم را داشته باشد. لذا در روایات آمده است که حضرت آدم(ع) فریب شیطان را خورد چون نمی دانست که ممکن است کسی قسم دروغ یاد کند. لذا شیطان قسم خورد که خیر خواه اوست ؛ و او باور نمود.
2- برای اگاهی بیشتر به توضیح ذیل توجه کنید : 
در مورد بهشت آدم(ع) سه نظر عمده وجود دارد عده اي معتقدند که آن بهشت ، بهشت اخروي بوده و عده اي ديگر گفته اند آن بهشت ، باغي از باغات همين دنياي مادّي بوده است ؛ و عده ي سومي معتقدند آن بهشت، بهشت برزخي بوده. قول اوّل به نظر ضعيف مي رسد چون اگر کسي وارد بهشت اخروي شود ديگر از آن خارج نخواهد شد و شيطان را هم در آن راه نيست. قول دوم نيز بعيد است که درست باشد چون اوّلاً برخي از اوصافي که براي بهشت آدم(ع) در قرآن آمده است با باغهاي دنيوي سازگار نيست.بهشت مذکور بهشتي بوده است که در آن گرسنگي و تشنگي و گرما و سرما نبوده است.(ر.ک:سوره طه / 118 و 119 ) ثانياً بنا به آنچه از روايات استفاده مي شود ، هبوط از بهشت براي حضرت آدم(ع) بسيار ناگوار بوده است. لذا مدام از آن ياد مي کرده و آرزوي آن را داشته است. در حالي که حضرت آدم (ع) پيامبر خدا بود ؛ و از پيامبر خدا بعيد است به خاطر از دست دادن باغي دنيايي ــ هر چند بسيار زيبا ــ اين همه ابراز اندوه کند ؛ تا آنجا که گفته اند آن حضرت در فراق بهشت بسيار گريه مي کرد و اندک مي خنديد. افراد مومني که مادون انبياء هستند منزّه از اين هستند که دل در گرو زيبايي هاي دنيا داشته باشند چه رسد به انبياء(ع). بنا بر اين ، به نظر مي رسد که اين بهشت ، بهشت عالم برزخ بوده است. در روايات نيز به کرّات گفته شده که اين بهشت ، بهشت دنيايي بوده است نه بهشت اخروي ؛ ولي از اين روايات نمي توان استفاده نمود که آن بهشت ، باغي از باغهاي دنياي مادّي بوده است ؛ چون در بسياري از آيات و روايات ، کلمه ي دنيا ، در مقابل آخرت قرار گرفته و به مجموع عالم برزخ و عالم مادّه اطلاق شده است. چرا که انسان بعد از مردن ، ارتباط خود را به طور کامل از دنيا قطع نمي کند ؛ بلکه همچنان نتايج اعمال افراد متوفي و خيراتي که ديگران براي وي مي کنند به او مي رسد. همچنين طبق روايات ، افراد متوفي با اجازه ي مأمورين الهي به عالم مادّه رفت و آمد کرده ، و از بازماندگان خود ديدن مي کنند. بنا بر اين ، عالم برزخ ، مثل عالم آخرت ، کاملاً از دنيا منفک نيست ؛ لذا کلمه ي دنيا در بسياري از آيات و روايات به صورت اعمّ به کار رفته و شامل عالم مادّه و عالم برزخ است. پس اينکه اهل بيت (ع) گفته اند بهشت حضرت آدم ، بهشت دنيايي بوده است ، منافاتي با اين ندارد که آن را بهشت برزخي بدانيم. وقتي حضرات معصومين(ع) مي گفته اند آن بهشت ، بهشت دنيايي بوده ، در واقع اخروي بودن آن را نفي مي کرده اند. قرينه ي اين ادّعا آن است که در برخي از اين روايات تصريح شده که آن بهشت ، بهشت اخروي نبوده بلکه دنيوي بوده است ؛ و سخني از بهشت برزخي به ميان نيامده است. يعني اگر مي خواستند بفرمايند آن بهشت ، باغي مادّي بوده است ، در آن صورت بايد برزخي بودن آن را هم نفي مي نمودند ؛ در حالي که نفي نکرده اند. همچنين طبق روايات ، خروج از بهشت برزخي امکان پذير است. چون روايات رجعت که فراوان هم هستند تصريح دارند که در زمان ظهور قائم آل محمّد( عج) عدّه اي از اهل بهشت براي ياري آن حضرت خواهند آمد.
البته توجّه شود که حضرت آدم و حوّا (ع) در همان حال که با ابدان برزخي خود در بهشت برزخي بودند ، بدن مادّي نيز داشتند ؛ لکن ابداً توجّهي به بدن مادّي خود نداشتند ؛ چون آنها از همان بدو خلقتشان چشم برزخي داشتند و آنکه برزخ را ببيند توجّهي به دنيا نمي کند ؛ چرا که نسبت برزخ به دنيا نسبت اصل و فرع است. مجنون در فراق ليلي نام او را بر خاک مي نوشت و مي گفت:« چون ميسّر نيست کام او ــ عشقبازي مي کنم با نام او » ؛ ما نيز در فراق بهشت برزخي است که به لذّات اين دنيا توجّه داريم و الّا دنيا در نزد برزخ ابداً قابل توجّه نيست. لذا هبوط آن دو بزرگوار در حقيقت محدود شدن چشم برزخي آنها بود که باعث شد آنها در اثر نديد نعمات برزخي و جسم برزخي خودشان تا مرز عالم مادّه تنزّل کنند و وجود مادّي خودشان را ملاحظه نمايند. در اين هنگام بود که بدن مادّي خود را برهنه ديدند و پس از آن خود را موجوداتي زمين يافتند. 
مشابه اين امر براي عرفا نيز رخ مي دهد ؛ يعني آنها گاه چنان غرق در عالم مثال (برزخ و ملکوت) مي شوند که به کلّي از عالم مادّه غافل مي گردند. مشايخ عرفا نيز تصريح دارند که در چنين حالي ، انسان از دار تکليف خارج مي شود ؛ لکن اگر در عالم ملکوت نيز کاري خلاف ادب بندگي از عارف صادر شود ، هنگام بازگشت به دنيا باز ناراحت مي شود و بناي توبه مي گذارد ؛ يعني سعي مي کند نقص خود را جبران نمايد. کما اينکه ما نيز اگر در عالم خواب ، امري ناگوار را مشاهده کنيم ، بعد از بيداري شکر مي کنيم که واقعيّت نداشته است ؛ يا برخي که در عالم خواب خود را در حال انجام کاري خلاف شرع مي بينند ، بعد از بيدار شدن ، حقيقتاً ناراحت شده و چه بسا دچار عذاب وجدان مي شوند. چرا که احساس مي کنند نقصي در وجود آنهاست که به اين صورت خود را نمايان ساخته است. آدم (ع) نيز به همين سبب بعد از هبوط توبه نمود ؛ با اينکه برزخ دار تکليف نيست و گناه شرعي در آن معني ندارد.
پس حضرت آدم و حوّا(ع) هم بدن مادّي داشتند هم بدن برزخي ؛ لکن مدّتي از بدن مادّي خود غفلت داشتند ، نظير اولياي مجذوب که از بدن خود غافلند و ابدان آنها به اذن خدا تا مدّتي معيّن بين مردم در حرکت است. لذا هر چه از آنها سر مي زند فعل الله است و هر چه بگويند کلام خداست. اميرمومنان (ع) در وصف اينگونه افراد فرمودند: « كَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا عَمِلُوا فِيهَا بِمَا يُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِيهَا مَا يَحْذَرُونَ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ يَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْيَائِهِم‏ ــــ مردمى از اهل دنيا بودند در حالي که از اهل دنيا نبودند ؛ پس در ميان اهل دنيا چون كسى بودند كه از مردم دنيا نيست. كار از روى بصيرت كردند و در آنچه از آن پرهيزشان بايد سبقت جستند. بدن‏هايشان به گونه‏اى در تلاش و حركت بود كه گويا ميان مردم آخرتند.اهل دنيا را مى‏نگرند كه مرگ بدن‏ها را بزرگ مى‏شمارند، امّا آنها مرگ دل‏هاى زندگان را بزرگ‏تر مى‏دانند.» (نهج البلاغة ـ خ230)
باز در وصفشان فرمود: « هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِم‏ ــــــ علم به آنها هجوم آورده با حقيقت بصيرت ، و روح يقين را دريافته‏اند، و آنچه را خوشگذاران‏ها دشوار مى‏شمارند، آسان گرفتند، و با آنچه كه ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند. در دنيا با بدن‏هايى زندگى مى‏كنند، كه ارواحشان به عالم بالا پيوند خورده است، آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت كنندگان مردم به دين خدايند. آه، آه، چقدر مشتاق ديدارشان هستم! » (نهج البلاغه ـ حکمت 144)
پس حضرت آدم (ع) هم زوائد بدني داشته هم نداشته ؛ بدن برزخي او فاقد فضولات بوده ؛ چرا که بدن برزخي امري است مجرّد و بسيط که ترکيب حقيقي ندارد. لذا جدا شدن چيزي از آن نيز به معني حقيقي کلمه توجيهي ندارد. امّا بدن مادّي حضرت در زمين بوده و به تحريک الهي در حرکت بوده و ارتزاق مي نموده ؛ و عادتاً مثل ابدان عادي بشري فضولات داشته است.
البته اين نظر بر اين اساس است که ما براي ابدان بشري انبياء (ع) قائل به فضولات شويم ؛ لکن طبق برخي روايات ، ابدان حضرات اهل بيت (ع) فضولات کثيفه نداشته است و هنگام دفع ، بويي خوش از آنها دفع مي شده است. و چه بسا اين امر شايع بين تمام اهل عصمت يا شايع بين تمام حجج الهي بوده باشد. الله اعلم.

منبع:www.quran.porsemani.ir


تعداد بازدید از این مطلب: 311
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نام و نام خانوادگی بنده:میررسول حسینی اقدم دانشجوی کارشناسی مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی واحد صوفیان. راه های ارتباطی با بنده: ahmadiarmin17@yahoo.com آیدی تلگرام:mirrasulhoseini@ شماره تماس:09144932969


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود